درخت بلوط

بایگانی

۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

     آن میز تحریر زرد رنگ که دایی توی حجره ی حوزه پشتش درس میخواند و بعد از شهادتش دوستانش فرستادنش خونه ی ننه، همان که همه از آن استفاده میکردند اما آن اواخر انگار مال سیما شده بود و همیشه بعد از استفاده بر میگشت توی اتاق وسطی. همان که کشوی بدون دستگیره اش را که با زور ناخن باز میکردی یک عالمه تکه کاغد کوچک که روی آنها ریز ریز نوشته شده بود بیرون میزد. چه بود؟ دست نوشته های سیما. در چه مورد؟ خاطرات روزانه. کجا؟ هر کجا که رسیده بود: روی گوشه ی روزنامه، پشت کاغذ کادو، یک تکه سفید از کارت عروسیِ پسر همسایه. روی تراکت خدمات کامپیوتری. خاطرات روزانه را ریز به ریز نوشته بود روی کاغذ ها و من انگار که آلبوم تماشا میکردم، میخوابیدم کف اتاق و پاها را میگذاشتم روی سطح شیب دار روی میز و زیر باد پنکه ی زمینی که پره هایش حفاظ جلو را نداشت، تکه تکه نوشته ها را میخواندم و روزهایی که گذشت و یاداشت هایی که من هم زندگی شان کرده بودم را مرور میکردم.

حالا متوجه میشوم که آن روزها نوشتنی تر بود.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۵۴
تیستو