درخت بلوط

بایگانی

۱۰ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

  دیشب ساعت ۱۰ به بعد، وقتی رفته بودم بخوابم که دختر سرایدارمون اومد دم در خونه که واسش سرم بزنم که گفتم نمیتونم و از فارغ التحصیلی تا حالا کلا ۵ تا سرم هم نزدم و آمپولش رو عضلانی براش تزریق کردم. امروز هم تازه از سر کار رسیده بودم خونه و داشتم ناهار میخوردم که خانم همسایه اومد براش نسخه بنویسم. ساعت چند بود؟ ۳و نیم! بعدم که نسخه رو گرفت، اومد براش بزنم.

   خلاصه اگر شما هم توی دست و بالتون آمپول زن دارین، یهو سر ظهر و آخر شب پا نشید برین دم خونه اش. مثلا قبلش پیام بدین. شاید اونم مث تیستو صبح ها ۷ نشده از خونه می زنه بیرون و تا بعد از ساعت ۳ برنمیگرده و کلا با یه لیوان کافی میکس و چند فنجون چایی بدون قند سر پا بوده و واقعا غذا لازم باشه و از اون ور کولر خونه اش خراب بوده و گرما زده شده و سر درد و تهوع داشته و واقعا خواب لازم بوده.

و درسته که حالا تیستو نمی میره یه آمپول بزنه، ولی بقرآن تا حالا کسی از بدن درد هم نمرده.

موافقین ۱۱ مخالفین ۱ ۲۹ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۵۴
تیستو

یک "دیدین گفتم" هستم که دست، پا و سر دارد.

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۲۰
تیستو

اینجا در موردش نوشته بودم.

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۴۵
تیستو

    آخرهای ساعت کاری بود که از لای در اتاق سرک کشید و اجازه گرفت بیاید داخل و یک سوال بپرسد. بیمار درمانگاه ما نبود. گفتم بفرما. آمد و  اول در مورد خون دادن پرسید. گفت اینکه من خون می دهم برایم ضرری ندارد؟ بیماری از طریق اهدای خون نخواهم گرفت؟ برایش توضیح دادم. بعد گفت که بخاطر شغلش - که بدون اینکه من بپرسم خودش گفت که کنار کمربندی با وانتش کفش می فروشد - حسابی آفتاب می گیرد و الحمدلله ویتامین دی بدنش کافی است و اصلا سوسیس و کالباس و غذاهای پروسس مصرف نمی کند که ایمنی بدنش پایین نیاید. بعد گفت چقدر مدیون خانمش است که به زندگی و خانه و بچه ها می رسد و اینکه چقدر تلاش می کند حتی شده ظرف های یک وعده ی غذایی را برای کمک به خانمش بشوید. بعد در مورد احترام به خانواده و بچه ها گفت. اینکه خوشبختی خانواده در گرو احترام و محبت است و مال دنیا - شکستن گوشی فرزندش را مثال زد- ارزش این را ندارد که بچه اش را بی دلیل دعوا کند. بعد از تلاش همسرش برای تربیت بچه ها گفت و اینکه چقدر قدردان بارشان آورده. بعد در مورد این صحبت کرد که زن و شوهر اگر مشکلاتشان را بین خودشان نگه دارند و هر دو سعی کنند همدیگر را ببخشند خیلی از زندگی ها به بن بست نمی رسد. بعد از خیانت گفت که آفت زندگی ها شده ...آخرش هم دوباره گفت که مقام خانم ها پیش خدا چقدر بالاست. چه آنها که خانه دار هستند و چه آنها که شاغلند. اینکه زن ها از تمام وجودشان برای خدمت به خانواده مایه می گذارند، اینکه زن ها مثل شهدا هستند.

   به اینجا که رسید بلند شده بود که برود. یک بار دیگر در مورد خون دادن پرسید و من یک بار دیگر خیالش را راحت کردم  که نگران نباشد. کلی تشکر کرد و داشت از در اتاق بیرون می رفت که نمی دانم چه شد، یهو برگشت و توی چشم هام زل زد و گفت: "توی زندگی ات اگر می خوای پیشرفت کنی، نمازت رو اول وقت بخون. خداحافظ"

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۳۵
تیستو

    آقا آمده داخل اتاق و راحت نشسته روی صندلی و سر فرصت تمام خرده فرمایش هایش را گفته و سوال هایش را پرسیده و همین که من شروع میکنم به نسخه نوشتن، با لحن طلبکار می گوید: خانم زود باش، زود کارها رو انجام بده، یه خانمی دم در سر نوبته کلیه اش درد میکنه.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۵۷
تیستو

صبحا که سر کارم بهم زنگ نزنین.

صبحا که سر کارم بهم زنگ نزنین.

صبحا که سر کارم بهم زنگ نزنین.

صبحا که سر کارم بهم زنگ نزنین.

صبحا که سر کارم بهم زنگ نزنین.

صبحا که سر کارم بهم زنگ نزنین.

صبحا که سر کارم بهم زنگ نزنین.

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۲ ، ۱۶:۴۹
تیستو

       سال ۹۳ که اینترن شدم، ماهی ۳۱۴ هزار تومن حقوق می گرفتم. اون موقع پول خوبی نبود ولی پول بدی هم نبود. دوستام با تمام پول برای خودشون خرید کردن و رستوران رفتن. من چیکار کردم؟ ۳ ماه تموم بهش دست نزدم. فکر میکنین من چیزی لازم نداشتم؟ یا دوست نداشتم باهاشون رستوران برم‌؟ چرا. خیلی دوست داشتم. ولی ۳ ماه تموم به پول های حقوقم دست نزدم که برای مامانم یه انگشتر خفن بخرم. و خریدم. و از نظر خودم بهترینش رو.
همین دو سه هفته پیش مامانم انگشتره رو فروخت.

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۲ ، ۱۷:۴۵
تیستو

     حالا درسته من هزار بار تا حالا گفتم دلم نیمخواد پس فردا روزی روی سنگ قبرم عنوانی کنار اسم و فامیلم بنویسن، ولی خودم میدونم این خاندان تا یک پزشک/دکتر اون بغل مغل های سنگ جا ندن، به آرامش نمی رسن.

۱۷ خرداد ۰۲ ، ۱۴:۵۲
تیستو

یعنی ممکنه یه روزی دلم با جا‌فرگوسنی‌ صاف بشه؟

۰۸ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۱۵
تیستو

     تازه توی گیر و گرفتاری این مدت بود که فهمیدم که طبقه ی اجتماعی/اقتصادی دوستام با من فرق داره. نه یک طبقه، که قشنگ دو سه طبقه بالاترن.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۳۳
تیستو