درخت بلوط

بایگانی

۸ مطلب در آبان ۱۴۰۲ ثبت شده است

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۲ ، ۲۱:۳۷
تیستو

    آخرین باری که دلتنگ نبودم را یادم نیست. هر چه هم که میگذرد باز که نمی شود هیچ، مچاله تر هم می شود. انگار که خدا از اول گِل ام را جای خاک، با دلتنگی ساخته. با کمی تنبلی ، شلختگی و نا امیدی مزه دارش کرده. بعد یک پنس حسادت و یک عالمه نگرانی رویش ریخته و هم زده، شاید هم گفته هم بخور و گِل هم، هَم خورده. بعد گِل را با عشق به حجم رسانده تا در آخر شده مَن.

۲۳ آبان ۰۲ ، ۲۱:۰۶
تیستو

یه خانومه امروز برام رژ آورد.

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۲ ، ۲۱:۴۷
تیستو

    نیست که ما برادر و خواهرها از هم دوریم و صد البته اوضاع هم این مدت خیلی بر وفق مرادمان بوده، زود با هر نشانه ای نگران هم می شویم و دلمان آشوب می شود و هزار راه می رود. دو شب پیش در گروه چت سه نفره مان به شوخی برایشان معما طرح کردم. نوشتم: "درمانگاه ما 7 زهرا دارد. اگر یک راننده ی ناشی ماشینش را با سرعت بالا یهویی وارد حیاط درمانگاه کند و برود بین بچه ها که توی حیاط ایستاده اند، 23 درصد احتمال دارد مصدوم زهرا باشد. حساب کنید چند درصد احتمال دارد تیستو مصدوم شود؟"

چه شد؟ هیچ. شوخی ام بدون قصد قبلی، خرکی از آب درآمد. بیچاره ها نگران شده بودند و یاس همان موقع پیام داد و پرسید چی شده، واقعا ماشین بهت زده؟ شاخدار هم که دیرتر پیام را دیده بود، تا صبح که جواب را بگویم حسابی دلش شور افتاده بود.

جواب چه بود؟ هیچ. صفر درصد. تیستو پشت فرمان ماشین کذایی نشسته.

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۲ ، ۱۸:۲۵
تیستو

   اگر عقل داشتم که نمی نشستم لباس هایش را اتو کنم، جوراب هایش را دانه دانه تا کنم، چمدانش را ببندم که برود و تا ۲۰ روز دیگر برنگردد. اگر عقل داشتم باید لباس هایش را با اتو می سوزاندم، چرخ ماشینش را پنچر می کردم، باید قلم پایش را می شکستم اصلا ...

#میم

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۰۲ ، ۲۳:۵۳
تیستو

چند تا از این دسر های دنت خریدیم و بین خودمون تقسیمش کردیم. چون اعتماد توی خورد و خوراک بیداد میکنه، و صد البته خسیس هم هستم، رفتم روی دونه دونه دنت های سهم خودم با ماژیک اسمم رو نوشتم: تیستو الف.

دیروز که از سر کار اومدم دیدم رفته به اسم و فامیلم "عشقِ" اضافه کرده: عشقِ تیستوی الف. یعنی خودش.

۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۲ ، ۱۳:۱۵
تیستو

از رویا های صادقه ام می ترسم. مثل سگ.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۲ ، ۱۷:۰۱
تیستو

    خاله ی میم برام آش ماست آورده. آش ماست خودمون که با دوغ درست میشه و سفید سفیده و با کره محلی و آویشن فراوون میخوریم.
   دستش درد نکنه خیلی خوشمزه است. خیلی. ولی اصلش اینه که این آش رو توی هوای سرد، اونم وقتی که یه گوشه ی ایوون جا‌ فرگوسنی، کنار آتیش نشستی و بشقاب پر از آش داغ رو گذاشتی روی پات و هی آروم آروم فوتش میکنی، مزه مزه کنی. اونور هم بابابزرگ نشسته باشه و هشتمین لیوان چایی رو پر کنه‌. این ور هم داییه که بشقابش رو گذاشته باشه روی سقف ماشین که سرد بشه و خودش مشغول دستمال کشیدن ماشینش باشه که تونسته تا دم پله ها بیارتش بالا.

   دستش درد نکنه خیلی خوشمزه بود. خیلی. با کره محلی و آویشن فراوون و البته با بغض خوردمش.

۰۲ آبان ۰۲ ، ۲۰:۱۰
تیستو